University of Florida College of Veterinary Medicine, Doctorate of Veterinary Medicine
1999 - 2003

در سال 2002 که کاری پوهاست، دانشجوی سال اول دانشکده دامپزشکی فلوریدا، برای تشریح های اناتومی خود درخواست اجسادی از منابع اخلاقی را مطرح کرد، به او ۴ گزینه داده شد: استفاده از جسد حیواناتی که عمدا کشته شده اند، ترک دانشگاه به مدت یک سال تا ببیند ایا برنامه تغییر میکند یا نه، انتقال به یک دانشکده دامپزشکی دیگر یا ترک فوری دانشگاه. او ۷۲ ساعت وقت داشت تا تصمیم بگیرد.

او با سازمان های حمایت از حقوق حیوانات، صندوق حمایت قانونی از حیوانات و رهبران کنگره ی ایالتی تماس گرفت و تقاضای تجدید نظر در تصمیم دانشگاه را کرد. به مدد حمایتهایی که دریافت کرد و تمایل دانشگاه به لغو تصمیم اولیه، یک روز پس از اتمام مهلت داده شده، برگشت تا با ریاست مجموعه درباره استفاده از جسد اسبی که بنا به دلایل پزشکی یوتانایز شده بود مذاکره کند.

او در سال ۲۰۰۲ به کمک دانشکده اش مشغول پایه گذاری جایگزین هایی برای آموزش جراحی و ایجاد یک برنامه یادبود آموزشی که مشابه برنامه های اهدای جسد در دانشکده های پزشکیست میباشد.


Pohost, K., 2001, “In pursuit of ethical-source cadavers”, in “Veterinary students making a difference”, Alternatives in Veterinary Medical Education,

Issue 16, pp. 2-3.

قبل از ورود به دانشکده دامپزشکی قصد داشتم "شر لازم" مبنی بر کشتن حیوانات برای واحدهای مورد نیاز آموزش آناتومی و سایر آموزش های دامپزشکی را بپذیرم. به یاد میاورم برای توجیه این وضعیت با خودم اینگونه استدلال میکردم که صرفنظر از هرآنچه لازمست انجام دهم تا از دانشکده دامپزشکی فارغ التحصیل شوم، سرانجام دامپزشک میشوم و حیواناتی بسیار بیشتری را در مقایسه با آنهایی که در دانشکده کشته ام نجات خواهم داد. چند ماه از کار کردنم با اجسادی که زمانی سگهای سالمی بودند نگذشته بود که به این استدلال شک کردم. شروع به مطالعه مقاله های خبرنامه ی جایگزین های آموزش دامپزشکی کرده و با دانشجویان دامپزشکی دانشکده های دیگر صحبت کردم. به یاد دارم مقاله ای از اندرو نایت، دانشجوی دامپزشکی در استرالیا، خواندم که درباره حیوان آزاری هایی که در دانشگاه آنها رخ داده بود نوشته بود. با خود فکر کردم که او واقعا شجاع است. آرزو میکردم کسی مثل او در کلاسم بود تا من تنها کسی نباشم که باید در این باره صحبت کند.

وقتی فهمیدم فقط دو ماه تا کلاس آناتومی ۲۰۰۰ دام بزرگ باقی مانده، حس کردم باید به سرعت نیازم به یک جسد از منابع اخلاقی را مطرح کنم. مربی به من گفت که جسدها متعلق به پونی ها (اسبهای کوچک) خریداری شده از مزرعه داری هستند که آنها را برای گوشتشان پرورش میدهد. این برای من به نظر منطقی میرسید که اگر دانشجویان پزشکی میتوانند آناتومی و جراحی را بدون کشتن انسانها بیاموزند، پس دانشجویان دامپزشکی نیز میتوانند اینکار را بدون کشتن حیوانات انجام دهند. سرانجام فهمیدم تا وقتی من حرکتی انجام ندهم، چیزی عوض نخواهد شد. من باید خودم برای خواسته ام مبارزه میکردم.

اولین قدم در این "راه" را با تماس گرفتن با انجمن دامپزشکان طرفدار حقوق حیوانات (AVAR) برداشتم تا بیشتر درباره جایگزین های استفاده آسیب زننده از حیوانات در دانشکده ها بفهمم. مدیر علوم AVAR، دکتر سوزان کربسبش، به من توصیه کرد با مسئولین درباره امکان استفاده از جسد اهدایی مراجعین که بر اثر عوامل طبیعی مرده یا بنا به دلایل پزشکی یوتانایز شده صحبت کنم. سپس من با رئیس امور دانشجویان صحبت کردم تا به او بگویم معتقدم کشتن حیوانات به خاطر تحصیل خودم، در با باورهایم در تناقض است. سپس او جلسه ای را با حضور کمیته ای از دامپزشکان و محققان تشکیل داد تا درباره ضرورت های برنامه آموزشی و راه های ممکن برای رفع نگرانی های من بحث شود.

در تدارک این ملاقات، چند نسخه از مقاله ی خبرنامه ی جایگزین ها که درباره برنامه دانشکده دامپزشکی دانشگاه تافتس بحث میکرد را تهیه کردم. در این برنامه، به جای استفاده از حیواناتی که تعمدا پرورش یافته بودند، از اجساد اهدایی مراجعین برای واحدهای آناتومی استفاده میشود. این مقاله به برخی مزیت های استفاده از اجساد اهدایی اشاره میکند، از جمله گنجاندن پاتولوژی در برنامه درسی سال اول و تشویق دانشجویان به همکاری و مشارکت برای مقایسه آناتومی نرمال و غیر نرمال. همچنین بنا به توصیه دکتر کربسبش، برای این جلسه یک سخنرانی آماده کردم.

متاسفانه نه مقاله و نه سخنرانی اثر زیادی روی کمیته نداشت. به جای در نظر گرفتن جایگزین پیشنهادی من یعنی استفاده از جسدی که طی یک برنامه اهدا داوطلبانه بدست آمده، کمیته ۷۲ ساعت به من مهلت داد تا یا دانشکده را ترک کنم یا بین ۳ گزینه ی آنها یکی را انتخاب کنم: ۱) کلاس اناتومی را در ماه فوریه با استفاده از جسد یک حیوان پرورشی بگذرانم ۲) یک سال صبر کنم تا ببینم برنامه عوض میشود یا نه ۳) به دانشکده دامپزشکی دیگری که به نگرانی های اخلاقی من احترام میگذاشتند منتقل شوم.

بعد از ترک جلسه مستأصل و گیج بودم. میدانستم زمان زیادی ندارم. گویی بدترین کابوسم داشت به حقیقت میپیوست. نمیخواستم دانشکده دامپزشکی را ترک کنم ولی چگونه میتوانستم مسولیت کشتن عمدی یک حیوان برای تحصیل خودم را به عهده بگیرم؟ به خصوص که جایگزین های مناسبی موجود بود. فورا به برادرم زنگ زدم و کمک کرد آرام شوم.

ما شروع به تماس گرفتن با سازمان های حمایت از حیوانات کردیم تا از آنها درخواست پیشنهاد راه حل کنیم. دنیل کوزو از انجمن با شفقت آمریکا ماجرای مرا آنلاین منتشر کرد. اینکار موجب شد افرادی همچون لینئا استال، دانشجوی دامپزشکی دانشگاه ایلینویز، و سازمان هایی نظیر انجمن مخالف زنده شکافی نیوانگلند طی نامه هایی از درخواست من مبنی بر ارائه جایگزین حمایت کردند. من و برادرم با رهبران کنگره ی ایالتی و وکیلی که صندوق حمایت قانونی از حیوانات به ما پیشنهاد داده بود صحبت کردیم. این وکیل پذیرفت برایمان نامه ای بنویسد و طی آن مسئولین را به یافتن یک جایگزین وادار نماید. پیتر وود از گروه مردمی رفتار اخلاقی با حیوانات نیز با من تماس گرفت و برای حمایت از من اعلام آمادگی کرد. باید بگویم من هیچ وابستگی قبلی به این سازمان های حمایت از حیوانات نداشتم ولی وقتی از آنها درخواست کمک کردم خیلی مشتاق بودند و توانستند در زمانی کوتاه، حمایت بسیار بزرگی از من بکنند. در نهایت با مطالعه کتابچه دانشجویی دانشکده دامپزشکی متوجه شدم که اگر دانشکده تصمیمی درباره تحصیل من بگیرد که با آن موافق نباشم، میتوان به معاون امور دانشجویان پزشکی درخواست تجدید نظر فرستاد. من هم نامه ای نوشتم و درخواست کردم تصمیمی که برای من گرفته شده مجددا بررسی شود.

با تشکر از همه کسانی که از من حمایت کردند و تمایل مسئول ین به تغییر تصمیم اولیه، من یک روز بعد از اتمام مهلت داده شده در دفتر امور دانشجویان بودم و درباره در دسترس بودن جسد یک اسب اهدایی برای کلاس آناتومی دام بزرگ صحبت میکردم. این اسب بنا به دلایل پزشکی یوتانایز شده بود.

یک سال از آن اتفاقات میگذرد. حالا دیگر من حالا کمتر از صحبت کردن درباره عقایدم میترسم و به طور فعال پیگیر اجرای جایگزین های دیگری برای استفاده آسیب زننده از حیوانات در دانشکده ام هستم. در حال حاضر من با مسئولین برای استفاده از جایگزین های آموزش جراحی که مستلزم کشتن یا آسیب زدن به حیوانات سالم نباشد کار میکنم. همچنین همراه با سایر دانشجویان دامپزشکی برای راه اندازی و تداوم یک برنامه اهدای جسد در دانشگاه فلوریدا تلاش میکنم. با حمایت دیگر دانشجویان امیدوارم مسئولین و دامپزشکان در مورد ضرورت استفاده از چنین برنامه هایی برای همه دانشجویان متقاعد شوند.